[ad_1]

خیال آمریكا مبنی بر فروپاشی چین به محض اینكه اتحاد جماهیر شوروی مبتنی بر استكبار و ایدئولوژی باشد ، نه واقعیت و دلیل

توسط تام فاودی
رویای واشنگتن در مورد محکوم کردن پکن ، بیش از هر زمان دیگری قوی تر به نظر می رسد ، با وجود حوادث سال گذشته که نشان داد پیروزی آمریکا در جای خود نیست ، گمراه کننده و بالقوه در حال مرگ است.
سال 2020 یک سال فراموشی بود ، اما از نظر ژئوپلیتیک نیز یک سال فوق العاده مهم بود. اپیدمی کوید -19 رویدادی بود که جهان را متحول کرد و آن را عمیقاً تغییر خواهد داد. به خصوص که شوک های سیاسی ایجاد شده توسط این رویداد روابط ایالات متحده و چین را به پایین ترین سطح خود در دوران معاصر رسانده است.

در آنچه بسیاری “جنگ سرد جدید” توصیف می کنند ، دولت ترامپ از زمان باقیمانده خود در دفتر استفاده می کند تا تقابل با پکن را تشدید کرده و میراثی را که جو بایدن از آن پیروی خواهد کرد ، به زور تثبیت کند. در پیشنهاد این سناریو ، برخی در ایالات متحده وضعیت و خطرات را در تفکر بسیار “کوتاه مدت” فرموله کرده اند. فرض بر این است که چین فقط مدت کوتاهی برای دستیابی به اهداف خود دارد تا اینکه از نظر اقتصادی و اجتماعی منقضی شود.

مقاله ای در مورد سیاست خارجی با عنوان “چین هم ضعیف است و هم خطرناک” و شامل کتاب “کابوس چین: جاه طلبی های بزرگ یک کشور در حال تجزیه” توسط دن بلومانتال از انستیتوی کارآفرینی آمریکا استدلال می کند که سیستم سیاسی چین ضعیف و فاقد مشروعیت است. . . وی سپس ادعا می کند که بنابراین از لحاظ عقیدتی به وضوح قادر به ایجاد رشد پایدار یا نوآوری لازم برای واقعاً تبدیل شدن به یک ابرقدرت و “بیرون راندن” ایالات متحده نیست. در نتیجه ، این مقاله ادعا می کند ، پکن برای دستیابی به اهداف خود فقط یک دوره کوتاه مدت دارد ، که این امر آن را خطرناک می کند.

جای تعجب نیست ، من این موضوع را نمی فهمم. اگر چیز دیگری باشد ، من این نوع نگرش را توصیف می کنم ، که من آن را می خوانم کوچک شدن، مانند بیان عقیدتی بیش از حد ایدئولوژیکی برخی از افراد در ایالات متحده است. این دیدگاهی است که از زمان پایان جنگ سرد در سال 1991 بومی شده است ، که به سادگی نشان می دهد که چین باید در مقطعی محکوم شود ، زیرا ایالات متحده همیشه رو به جلو است.

البته این را می توان از انستیتوی شرکت های آمریکایی انتظار داشت ، که نیازی به گفتن نیست ، این یک موسسه کاملاً نئوکانون و طرفدار جنگ است ، اما با این وجود مجموعه ای از مفروضات گسترده تر و گمراه کننده در سیاست های آمریکا است. ایده ای که شاید بیشتر توسط گوردون چانگ در “فروپاشی بعدی چین (2001) به سادگی همان چیزی است که سیستم چینی موظف به اجرای آن است زیرا از شرایط ایدئولوژیک مناسبی برخوردار نیست. این با یک سیستم لیبرال دموکراتیک مطابقت ندارد. اگر هیچ چیز دیگری نباشد ، این دیدگاه خطر اعتماد به نفس بیش از حد ایالات متحده را ایجاد می کند.

“فروپاشی” ، معروف به “تز پایان تاریخ” ، یک تفکر جنگ سرد است که گویای آن است که سرمایه داری لیبرال تنها راه برای ایجاد یک دولت با ثبات و موفق است. او استدلال می کند که سایر ایدئولوژی ها اساساً دارای نقص هستند و نمی توانند موفقیت غرب را تکرار کنند ، حتی اگر تهدیدی از نظر ژئوپلیتیک باشد. این بیان پیروزی آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است ، بر این فرض که غرب سرانجام از اتحاد جماهیر شوروی رونق بیشتری گرفت و در نوآوری از آن پیشی گرفت.

لیبرالیسم ، که از اندیشه مسیحی تکامل یافته است (ویرایش نئو-انجیلی) ، این ایده را در نظر گرفته است که همان “تقدیر الهی” اجتناب ناپذیر است ، و به همین ترتیب معتقد است که اندیشه سیاسی غرب “راه ، حقیقت ، زندگی” است. وی همچنین استدلال می کند که فقط لیبرالیسم اجازه خلاقیت و تفکر انتقادی و در نتیجه موفقیت فناوری را می دهد. چشم انداز مسیحی ، کاملاً جدا از واقعیت و تاریخ (ویراستار).

برای یافتن این دیدگاه نیازی به مطالعه کتابهای سنگین در زمینه روابط بین الملل نیست. نگرش به چین پر از آنها است. مایک پمپئو یک بار افتخار کرد ، “حزب کمونیست می داند که نمی تواند با نوآوری ما مطابقت داشته باشد” ، با انتشار این افسانه گمراه کننده که تنها راه چین برای دستیابی به فناوری “دزدیدن” آن است ، ادعا می کند که همه دانشجویان چینی در ایالات متحده هستند آماده برای آن آنها برای این کار به آمریکا “فرستاده شدند” (فناوری جاسوسی و سرقت). به طور کلی ، این بیان اعتماد به نفس بیش از حد است ، که تدوین سیاست خارجی ایالات متحده را پنهان می کند. این ایده که اگر بتوان چین را سریع و سخت کنترل کرد ، می توان آن را شکست داد زیرا سیستم سیاسی آن مبتنی بر زمان است.

Covid در چین: کارایی و سازماندهی

جای تعجب نیست که این دیدگاه در رسانه های جمعی و تفسیر نیز بومی است. هنگامی که Covid-19 در فوریه شیوع یافت ، روزنامه ها به سرعت از نظر ایدئولوژیک همه گیری را آماده کردند و ساده لوحانه اظهار داشتند که چنین فاجعه ای هرگز در جامعه شفاف و مترقی مانند غرب نمی تواند اتفاق بیفتد. این باید یک شکست در سیستم چینی باشد. ظاهراً این بخشی از این سخنرانی ایدئولوژیک است که در “کابوس چین” شرح داده شده و وقایع سال 2020 ثابت کرده است که اشتباه است ، حتی قبل از انتشار ، نشان می دهد که تجزیه و تحلیل کوته نظرانه است.

نخست ، در مورد رشد کند چین و مواجه شدن با “دام درآمد متوسط” صحبت می شود: این ایده است که ، مانند برخی از کشورهای آمریکای لاتین ، کشورها به یک نقطه از توسعه می رسند و سپس رشد نمی کنند. اما شواهدی که نشان می دهد این اتفاق می افتد کجاست؟ چین در حال حاضر از آستانه درآمد متوسط ​​عبور کرده و انتظار می رود در سال 2023 به عنوان کشوری با درآمد بالا شناخته شود.

همچنین انتظار می رود چین تا سال 2028 به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود. دلیل اینکه بسیاری از کشورها نتوانستند آستانه درآمد متوسط ​​را بشکنند ، سرمایه داری تحت هدایت ایالات متحده بود که در سیستمی تحت انقیاد استعماری جدید قرار گرفت. به عنوان مثال ، مکزیک نمی تواند نوآوری داشته باشد زیرا اقتصاد آن کاملاً هژمونیک توسط ایالات متحده ، که بر صنایع اصلی آن تسلط دارد و استعدادهای مکزیکی را به خود جذب می کند ، هژمونیک است.

چین نباید با این مشکلات یا مشکلات مواجه شود. این دانشگاه دارای نیروی کار تحصیل کرده ، دانشگاههای رقابتی فزاینده در سراسر جهان است ، مجموعه ای از استارت آپ های تک شاخ که با ایالات متحده رقابت می کنند. و رکورد میزان سرمایه گذاری مستقیم خارجی در سال 2020. آیا واقعاً احساس همکاری می کنید؟ “در مرز” بدون پتانسیل نوآوری؟ نویسنده ممکن است بخواهد این را در نظر بگیرد چین از سال 2018 بیش از هر کشور جهان مقالات علمی منتشر کرده است و همچنین بیش از هر کشور دیگری حق ثبت اختراع مالکیت معنوی را ثبت کرده است.. برای ملتی که بدیهی است همه چیز را “سرقت” نمی کند ، بد نیست؟

تولید فن آوری در چین

با این حال ، این ایده که چین ضعیف است و هیچ وقت در کنار خود نیست ، صرفاً مبتنی بر ایدئولوژی است ، نه واقعیت ها. در حالی که این کتاب چالش های پیش رو ، مانند کاهش جمعیت را برجسته می کند ، اما با آنها مهلک رفتار می شود ، گویی چین راهی برای مقابله با آنها ندارد ، مانند تشویق مهاجرت ورودی ، مانند کشورهای غربی. اگر هیچ چیز دیگری نبود ، سال گذشته باید هشدار واضحی بود مبنی بر اینکه غلبه یا محدود کردن سیستم سیاسی چین آسان نیست ، و برخلاف هیجانات آمریکایی ، برای سلطه بر جهان یا توقف و حرکت در مسیر صفر نیست. سلطه آمریکا. این یک خیال نومحافظه کارانه است که در عین حال معتقد است که پکن قصد دارد حاکمیت واشنگتن را تضعیف کند ، اما نمی تواند درک کند که چرا چین دیگر سقوط نکرده است.

بنابراین ، خطر واقعی در روابط ایالات متحده و چین این اعتقاد است که راه مقابله به نام واشنگتن ، همانطور که با ترامپ دیدیم ، می تواند به سرعت پکن را تغییر دهد و برتری آمریکا را تحکیم کند. واقع گرایی لازم است ، نه تفکر ایدئولوژیک و پیروزمندانه. استراتژی چین شامل محافظت در برابر فشارهای آمریکا با تلفیق معاملات بیشتر و فرصت های اقتصادی با سایر کشورها بودبه جای عجله در یک درگیری خونین ، با فرض اینکه این کشوری است که منتظر لحظه خود است.

چین Xi Jumping بسیار خوشحال خواهد شد که روابط خود را با واشنگتن تثبیت کند و توافق کند. اگر هیچ چیز دیگری نیست ، خودآموزی آمریکایی و اعتقاد خلاصه شده در میراث پمپئو مبنی بر اینکه چین می تواند به ثبات برسد یک باور ذاتی خطرناک است. در گذشته بارها پکن لغو شده است ، و تاریخ همیشه تکرار نمی شود و به خط مستقیم می رود ، همانطور که ایالات متحده از 1991 پذیرفته است.

منبع: RT com

ترجمه و یادداشت ها: لوسیانو لاگو

[ad_2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *